تو تاریکی روی تخت نشستم با نور صفحه ی گوشیم دارم کلمه میخونم،همراه با وویس خودم( دارم سعی میکنم با صدام آشتی کنم!).حال ندارم پاشم برم چراغ رو روشن کنم،مثل شب هایی که توی تخت کتاب میخونم و دلم میخواد مثل مستربین یه تفنگ داشتم که موقع خواب به جای پاشدن از سر جام،با اون میزدم لامپ رو میترکوندم.
مامان میاد تو،چراغ رو روشن میکنه،پرده رو میکشه پایین و زیر لب یه فحشی بهم میده و میره!
24 ساعت کمه خدایی،ملت چجوری به همه چیشون میرسن؟ من چرا نمیتونم همه رو با هم منیج کنم؟!
فردا صبح تن لشم رو جمع میکنم، میرم واسه شناسنامه و کارت ملی جدید اقدام کنم،توی راه برگشت هم، چند رنگ فابریانا می خرم،میخوام برای دیوار اتاقم پروانه درست کنم،خیلی هم لوس و تین ایجر طوری ،گور بابای دنیا :-P
پ.ن: کاش یه جا بود مخصوص چس ناله،آدم خجالت هم نمی کشید از این کار،جدی اِنی وِی؟
روز اول دانشگاه خود را چگونه گذراندید؟...برچسب : نویسنده : bgahneveshthac بازدید : 60