کنکوری بیچاره

ساخت وبلاگ

1. بعد از این که سال دوم هم یه رتبه ی افتضاح آورد برخلاف اصرارهای پدر و مادرش برای خوندن یه رشته ی مهندسی توی دانشگاه آزاد شهر خودش، رفت شبانه ی یه دانشگاه داغون توی شهرستان،اونم یه رشته ای که هیچ کس قبولش نداشت.اما با علاقه و مصمم.

از اون موقع شده بود سوژه ی همه ی فامیل،تا حرف از قدبازی و خریت و ادعای بیهوده می شد،فلانی مثال زده می شد.حالا از این بگذریم که پسر سوسول فامیل چجوری 4سال توی اون شهر(حیف نمیتونم اسم بیارم) دوام آورد و آدم شد:-) 

تا این که ارشد، یه گرایش آینده دار توی یکی از دانشگاه های خوب تهران قبول شد.

چند وقت پیش دوباره حرف فلانی شد که یکی از بزرگترهای فامیل که همیشه همون فلانی رو سمبل نفهمی و... قرار می داد،این دفعه گفت:اون که کارش درسته بابا!!!!

یعنی در این موقع دوست داشتم گاو بشم و این حرف رو نشنوم:| 

2. همینجوری یه ریز داشت از درس خوندن من توی جمع صحبت می کرد،نه یه بار و نه دوبار، بلکه چندین بار حرف رو به اون سمت برد.منم هرچی لبخندهای معنادار (به معنی خفه شو تو رو خدا!) زدم و چشم و ابرو اومدم فایده ای نداشت.

اومدم خونه و بهش پیام دادم: مگه بهت نگفتم دوست ندارم کسی راجع به درس خوندن من برای کنکور چیزی بدونه؟!!

میگه :میخواستم توی رودربایسی قرار بگیری.اگه درس نخونی من میدونم و تو!!!

اون لحظه دوست داشتم دم دستم بود و با دیوار یکیش می کردم.(نه که حالا تواناییش رو دارم!!)

میخواستم بهش بگم آخه عزیز من، تو که تا یک سال دیگه معلوم نیست کجای دنیایی، غلط میکنی که کنکور من برات مهمه.بعد از کنکور منم و یه جمع و توقعاتشون!!

اما فقط تونستم  یه :| بذارم.

لعنتی:-/ 

پ.ن:همچین فامیل داغونی داریم،در حدی که زمان دبیرستان تراز آزمون های قلم چی من هم براشون مهم بود!

پ.ن:از حجم زیاد فحش در این پست معذرت میخوام،اعصاب نمیذارن برای آدم،والا :-) 

روز اول دانشگاه خود را چگونه گذراندید؟...
ما را در سایت روز اول دانشگاه خود را چگونه گذراندید؟ دنبال می کنید

برچسب : کنکوری بیچاره, نویسنده : bgahneveshthac بازدید : 66 تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 ساعت: 10:25