"ح" از پیش استادش که میاد بهم زنگ میزنه.بهم زنگ زده بگه که استاد سختگیرش چقد از کارش خوشش اومده، با ذوق همشو برام تعریف میکنه و منم با ذوقی مضاعف گوش میدم.بهش میگم دیدی بهت گفتم استرس نداشته باش، آخرش میری و میترکونی.
چقد خوبه آدم یه رفیق اینجوری داشته باشه، یه رفیقی که خوشیها و موفقیتهاش رو باهات سهیم بشه، یه رفیقی که اونقدر بهت حس خوب داشته باشه که موقع شادیش به عنوان اولین نفر به تو زنگ بزنه.
کاش نه فقط موقع ناراحتیها و غم،بلکه مواقعی که خوشحالیم هم یه نفر رو داشته باشیم که حسمون رو باهاش شریک بشیم.
کاش عادت کنیم به شریک شدن توی خوشی بقیه. اینجوری هم حال خودمون بهتر میشه هم حال اطرافیانمون.
روز اول دانشگاه خود را چگونه گذراندید؟...برچسب : نویسنده : bgahneveshthac بازدید : 81