کلاس خیاطی

ساخت وبلاگ

امروز روز پیرزن ها بود،با دوتایشان هم صحبت شدم.

اولی من را به خاطر این که یک مشت آجیل به پسرک دست فروش دادم تحسین کرد و بعدش شروع کرد به تعریف کردن از کار این بچه ها!

پیرزن فکر می کرد این ها از روی سرگرمی و شکم سیری است که دست فروشی می کنند،کلا انسان خوشحالی بود...

دیدم بحث فایده ای ندارد و شاید تحسین کردنش به فحش کشیده شود،فقط لبخند زدم و سر تکان دادم.

دومی وقتی جزوه دستم دید و فهمید دانشجویم، من را نصیحت کرد که به جای این که درس بخوانم و پسرهای طفلکی مردم(یا بیچاره یا یک چیزی توی همین مایه ها) را که به سن 30سالگی رسیده اند و هنوز ازدواج نکرده اند را از راه به در کنم بروم دنبال خیاطی چیزی.اینجا هم حرفی برای گفتن نداشتم و دیدم پیرزن راست می گوید و چه انسان پستی هستم که طفلکی های مردم را از راه به در می کنم،باز هم لبخند زدم و سر تکان دادم.

پیرزن های نازنینی بودند کلا.

راستی کلاس خیاطی خوب جایی سراغ ندارید؟!

روز اول دانشگاه خود را چگونه گذراندید؟...
ما را در سایت روز اول دانشگاه خود را چگونه گذراندید؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bgahneveshthac بازدید : 73 تاريخ : سه شنبه 10 اسفند 1395 ساعت: 4:43