دلتنگی،خریت و باقی قضایا

ساخت وبلاگ

راهنمایی که بودیم معلم هامون همیشه میگفتند،دیگه کم کم باید عادت کنید که وقتی ما حرف می زنیم خودتون جزوه بردارید،توی دبیرستان از این خبرها نیست.

دبیرستان که رفتیم،بازم همون رویه پیش اومد و ما هیچ فرقی نکردیم،دوباره معلم ها تاکید می کردند که توی دانشگاه استاد که نمیاد بهتون جزوه بگه،میاد پای تخته درس میده و میره،پس این عادت رو کم کم ترک کنید که ما جزوه بگیم و شما بنویسید.

دانشگاه که رفتیم خب توی اکثر کلاس ها خبری از جزوه گفتن نبود،البته دلیلش اون چیزایی که معلم هامون میگفتند نبود،حالا دیگه اکثر استادها برای خودشون اسلاید داشتند و یا جزوه ی آماده و ما هم به خودمون زحمتی نمی دادیم.

جاهایی هم که لازم بود طبق روال قبل استادها مطلب رو بلند تکرار می کردند و ما دانشجویان مشتاق علم مینوشتیم!

چند روز پیش استادمون(کلاس خارج دانشگاه) داشت یه مطلبی رو تکرار می کرد که ما بنویسیم.یکی جا میموند،یکی میگفت استاد چرا اینقد تند میگید،یکی اون وسط مسخره بازی درمیاورد و وانمود می کرد کلمه رو جور دیگه ای شنیده...

این بار استادمون نگفت ببینید بچه ها وقتی برید ارشد دیگه از این خبرها نیست ها!

بلکه با شناخت کاملی که از نسل ما بدست آورده بود گفت:اینا همونایی هستند که سال بعد همین موقع توی شریف به استاده میگن "هاااان؟":-D

+همانا انسان در مواقع دلتنگی به خریت نزدیک تر است،و من اللهِ توفیق!

روز اول دانشگاه خود را چگونه گذراندید؟...
ما را در سایت روز اول دانشگاه خود را چگونه گذراندید؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bgahneveshthac بازدید : 92 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 4:22