روی سرامیک های سرد کف اتاق نشستم و به دیروز ظهر فکر می کنم که داشتم با محله های خاطره انگیز تهران خداحافظی می کردم،به دیشب فکر می کنم که برسرزنان می گفتم من قرار نبود قبول بشم، برنامه های یک ساله ام رفت روی هوا و بقیه هارهار بهم میخندیدن! به این فکر می کنم که چجوری تا 20 روز دیگه فارغ التحصیل بشم و پایان نامه کوفتی رو تحویل بدم. به این فکر می کنم که الان باید خوشحال باشم که اولویت سومم و یکی از قد,ماندنی,انگار ...ادامه مطلب