روز اول دانشگاه خود را چگونه گذراندید؟

متن مرتبط با «عزیزترین» در سایت روز اول دانشگاه خود را چگونه گذراندید؟ نوشته شده است

عزیزترینِ دنیا

  • از بیرون اومدم،کوله امو گذاشتم کنار و همونجوری لباس عوض نکرده نشستم روی صندلی،داشتم پیام هامو چک می کردم که زنگ زد. با لحن کودکانه و ملتمسانه ای گفت اینا(پدر و برادر جان) چی میگن!؟ من بیرون بودم حالا که اومدم میگن تو زنگ زدی و گفتی نمیای. میخندم و میگم نه عزیز دلم باهات شوخی کردن،میام. کیفش کوک میشه،میخنده و میگه باشه پس اون ظرف هایی که بردی رو هم یادت نره بیاری ها،دیگه ظرف ندارم برات غذا بذارم،همه رو بردی و نیاوردی. میخندم و میگم چشم. اما تو دلم آشوب میشه،مثل همه ی وقت هایی که وقتی میرسم خونه، توی بغلش فشارم میده و اون قدر سفت بغلم میکنه که تلافی همه ی دلتنگی ها دربیاد. میشه فقط عشق تو باشه و من؟به جز عشق خالص تو من به چی احتیاج دارم؟ آخه من اصلا میتونم تو رو تنها بذارم و هزاران کیلومتر ازت دور بشم؟ :-(  +یک هفته کلاس ها رو بپیچونیم بریم خونه،همه ی استرس و شک ها و دغدغه ها رو بریزیم دور و برگردیم تا بلکه یه کم آروم بشیم.,عزیزترین دنیا,عزیزترین عزیز دنیا,عزیزترین داداش دنیا,عزیزترین ادمهای دنیا ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها