روز اول دانشگاه خود را چگونه گذراندید؟

متن مرتبط با «روز های اول دانشگاه» در سایت روز اول دانشگاه خود را چگونه گذراندید؟ نوشته شده است

از عجایبِ روزگار

  • هیچ موقع فکر نمی‌کردم مهم‌ترین مسائل زندگیم توی یه شب به شدت بارونی، توی یه فست‌فودی 10متری، نبش میدون آرژانتین، درحال به دندون کشیدن مرغ سوخاری تعیین بشن. ترسناک نیست؟, ...ادامه مطلب

  • این هورمون‌های دوست نداشتنی

  • برای نزدیک‌ترین آدم‌های زندگیم درد و دل میکنم و چند دقیقه نگذشته حس میکنم چقد ضعیف جلوه کردم جلوشون. برای نزدیک‌ترین آدم زندگیم نمیتونم شرایط رو توضیح بدم. در حد توانم توضیح هم که میدم واکنش مورد قبول, ...ادامه مطلب

  • بوی خاک بارون خورده و برگ های تازه لطفا

  • 1. همش حس می کنم دارم اشتباه میرم یه جایی رو، وسواس بدی به جونم افتاده. در عین حال که همه چی خوب و معمولی به نظر میرسه اما...  با دو تا میم مشورت کردم، خیالم رو کمی راحت کردند که چیزی این وسط غلط نیست. امیدوارم کار به مشورت با میم سوم نرسه:)) 2. حالم از این همه وابستگی مالی تو این سن و سال بهم میخوره. هر دفعه که یه پیشنهاد کاری رو رد می کنم عذاب وجدان می گیرم. اصلا نمیدونم چی درسته و چی غلط. این شک لعنتی، این مقصد نامعلوم... 3. کسی که وسط زمستون، دلش هوای بهار کنه، باید چیکار کنه؟, ...ادامه مطلب

  • پلی لیست اونسنس برای روزهای خاکستری

  • امروز از صبح که پاشدم حالم خوب نبود، اومدم کتابخونه. هیچ کدوم از بچه ها نمیان. همین باعث میشه بیشتر و بیشتر برم توی خودم و غرق بشم. هر خط از مباحث امتحان مزخرف فردا رو که میخونم میخوام بالا بیارم. تاریخ رو چک می کنم، بله درست حدس زدم! میرم ناهار، برای خودم سالاد می گیرم تا با جوجه ی مونده ی دیروز بخورم. دارم فکر می کنم عصر هم هات چاکلت بگیرم ببرم اونجایی که چند روز پیش کشف کردیم، بخورم.راستش من نسکافه ی زهرمار خودم رو به همه ی این نوشیدنی ها ترجیح میدم، اما سر صبح که پست فیلوسوفیا رو خوندم نمیدونم چرا یهو هوس کردم. داشتم از رستوران برمی گشتم و خودم رو دلداری میدادم که شب هم تو راه برگشت برای خودم نرگس میخرم که شخصی رو دیدم که قاعدتا الان باید توی کرمانشاه مشغول خدمت سربازی باشه!!! کنار حوض ایستاده بود و داشت با یکی حرف میزد، با بیش ترین شتاب ممکن از اونجا فاصله گرفتم. این چند ماه تنها دلخوشیم از اینجا اومدن این بود که این شخص دیگه اینجا نمیاد، اما حالا:(((( هنوز توی شوک بودم که توی ورودی سالن س رو دیدم، خدایاااا این اینجا چیکار می کرد:((( با حالت مرغ سرکنده خودمو کشوندم تو سالن زیرزمین و به جای این که به ساعات بعد و روزهای بعدتر و حضور اون شخص و .... فکر کنم، سعی کردم مزه ی هات چاکلت و بوی نرگس رو تصور کنم. ?Isn't it ridiculous +حس سربازی که آخرین سنگرش رو از دست داده..., ...ادامه مطلب

  • روزی که به خیر گذشت

  • با این‌که دیروز هر کی بهم می‌رسید و از اوضاعم مطلع میشد، امید به زندگیش یه 10 سالی بالاتر می‌رفت و بهم پیشنهاد خودکشی می‌داد، امروز نه تنها به خودکشی فکر نمی‌کردم خیلی هم خوب بودم، دیشب خیلی کم خوابیدم اما سرحال بودم. امروز حس کردم چقد هم‌کلاسیامو, ...ادامه مطلب

  • اولین افتادگی زندگی!

  • کور خوندی که الان ما رو میندازی و بعد ترجمه هاتو میدی انجام بدیم و آخر سر با کلی منت پاسمون میکنی. حاضرم این ترم آخری درسم رو بیفتم، اما برای تو خرکاری نکنم. #تکبیر #بهره_وری_میفتیم_وقتی_بهره_وری_افتادن_مد_نبود پ.ن: لعنتی اگه میندازی بنداز،اما الان وقت اعلام نمره است آخه بیشعور؟ وسط جلسه های طولانیتون و مصاحبه ی دکتری و قرنطینه برای کنکور آخه؟ , ...ادامه مطلب

  • تجربه های بی امان

  • منتظر بودم،ناخودآگاه استرس داشتم.می دونستم اون از من بیشتر استرس داره.نمی تونستم درس بخونم.یه کتاب غیر درسی برداشتم و سعی کردم مشغول اون بشم،صفحه ها رو ورق می زدم و پاستیل می ذاشتم توی دهنم.پاراگراف ها رو دوبار دوبار می خوندم. کولرها رو امروز روشن کر, ...ادامه مطلب

  • یه مشت روزمرگی

  • 1. بعد از یه هفته کار روی مقاله و سرچ امروز صبح به این نتیجه رسیدیم که موضوعمون خیلی گسترده است و کاملا گیج شدیم و داریم دور خودمون می چرخیم. در همون حین توی دانشکده یکی از بچه های IT رو دیدیم،از قضا ایشون یه مقاله و اسلاید آماده در مورد یه موضوع جذا, ...ادامه مطلب

  • این روزها

  • این روزها با افراد مختلفی در ارتباط هستم،نظر میدم،ایده میدم به افراد،موقعیت درست می کنم،از دایره ی افراد محدود و امن زندگیم اومدم بیرون،با یه کسایی در مورد یه چیزهایی صحبت میکنم که بعضی وقت ها خودم تعجب میکنم و میگم این تویی؟:) این صحبت کردن رو دوست , ...ادامه مطلب

  • دوست داشتنی های به وقت چهارشنبه 18 اسفند

  • 1.به این فکر میکنم که لذت اینجا نشستن و فایل صوتی گوش دادن و نوشیدنی گرمم رو مزه مزه کردن به دور از هوای سرد بیرون رو تا آخر عمر فراموش نخواهم کرد. 2.عاشق روزهایی هستم که هوا اینجوریه،یه جایی داره برف و بارون میاد و یه جای دیگه صاف تره،و تو از یه مکان سومی داری اون دو ناحیه رو نگاه میکنی،تجربه ی جالبیه تصور کردن همزمان این شرایط. 3.شاید دیدگاه سکسیستی به نظر بیاد اما بعضی وقت ها که وارد آشپزخونه ی خوابگاه میشم و بوی غذاهای روی گاز رو استشمام میکنم به این فکر میکنم که کاش مرد بودم و هر روز این لذت رو تجربه می کردم که وقتی میام خونه با بوی خوش غذا روبرو بشم،خیلی دردناکه که یه زن هیچ موقع تجربه ی کاملی از بوی خوب غذایی که خودش میپزه،نداشته باشه. 4. صدای آواز خوندن کارگری که روی ساختمون نیمه کاره بلوک جدید خوابگاه کار میکنه میاد،نمیدونم آوازش از سر دلتنگیه یا سرخوشی،صدای خوبی داره یا نه،اما همین که یه نفر روحش زنده است و داره آواز میخونه،حالمو خوب میکنه. 5. خیلی جای تاسف داره که طرز استفاده ی درست از علائم نگارشی رو بلد نیستم،یادمه برای یه درسی استاد گفته بود که رعایت علائم نگارشی و جزئیات, ...ادامه مطلب

  • از نشانه های پیری

  • برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید ,از نشانه های بارداری,از نشانه های ظهور امام زمان,از نشانه های آوایی در جدول ...ادامه مطلب

  • روز اول دانشگاه خود را چگونه گذراندید؟

  • یک ساعت وقت پرت داشتم و به کتابخونه ی هنر نزدیک بودم،رفتم اونجا 4تا تست بزنم،گوشی و کتاب آمار مهندسی رو روی میز به امان خدا ول کردم و بین قفسه ها غرق شدم،اون بین همش استرس اینو هم داشتم که مسئولش از ندامت و خریت توی چشمام بفهمه فنی میخونم و پرتم کنه بیرون بگه تو رو چه به این کتاب ها،برو راس و فروند و مونتگومری و بازارای خودتونو بخون،والا! +این ترم هم مقاومتم روی یه استاد نتیجه داد،کم کم داره خوشم میاد:-D  +تئاتر پارسا پیروزفر نقطه ی عطف جدیدی در زندگیم بود،باید دیده بشه این بشر:-)  +اگه توی زندگیتون تا آخر عمر از نظر مالی تامین بودید،یعنی لازم نبود برای ام,روز اول دانشگاه چه کنیم,روز اول دانشگاه,روز اول دانشگاه طنز,روز اول دانشگاه چی بپوشم,روز اول دانشگاه چی بپوشیم,روز اول دانشگاه ترم اولی ها,خاطرات روز اول دانشگاه,استرس روز اول دانشگاه,خاطره روز اول دانشگاه,روز های اول دانشگاه ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها