هیچ موقع فکر نمیکردم مهمترین مسائل زندگیم توی یه شب به شدت بارونی، توی یه فستفودی 10متری، نبش میدون آرژانتین، درحال به دندون کشیدن مرغ سوخاری تعیین بشن. ترسناک نیست؟, ...ادامه مطلب
امروز از صبح که پاشدم حالم خوب نبود، اومدم کتابخونه. هیچ کدوم از بچه ها نمیان. همین باعث میشه بیشتر و بیشتر برم توی خودم و غرق بشم. هر خط از مباحث امتحان مزخرف فردا رو که میخونم میخوام بالا بیارم. تاریخ رو چک می کنم، بله درست حدس زدم! میرم ناهار، برای خودم سالاد می گیرم تا با جوجه ی مونده ی دیروز بخورم. دارم فکر می کنم عصر هم هات چاکلت بگیرم ببرم اونجایی که چند روز پیش کشف کردیم، بخورم.راستش من نسکافه ی زهرمار خودم رو به همه ی این نوشیدنی ها ترجیح میدم، اما سر صبح که پست فیلوسوفیا رو خوندم نمیدونم چرا یهو هوس کردم. داشتم از رستوران برمی گشتم و خودم رو دلداری میدادم که شب هم تو راه برگشت برای خودم نرگس میخرم که شخصی رو دیدم که قاعدتا الان باید توی کرمانشاه مشغول خدمت سربازی باشه!!! کنار حوض ایستاده بود و داشت با یکی حرف میزد، با بیش ترین شتاب ممکن از اونجا فاصله گرفتم. این چند ماه تنها دلخوشیم از اینجا اومدن این بود که این شخص دیگه اینجا نمیاد، اما حالا:(((( هنوز توی شوک بودم که توی ورودی سالن س رو دیدم، خدایاااا این اینجا چیکار می کرد:((( با حالت مرغ سرکنده خودمو کشوندم تو سالن زیرزمین و به جای این که به ساعات بعد و روزهای بعدتر و حضور اون شخص و .... فکر کنم، سعی کردم مزه ی هات چاکلت و بوی نرگس رو تصور کنم. ?Isn't it ridiculous +حس سربازی که آخرین سنگرش رو از دست داده..., ...ادامه مطلب
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید , ...ادامه مطلب
با اینکه دیروز هر کی بهم میرسید و از اوضاعم مطلع میشد، امید به زندگیش یه 10 سالی بالاتر میرفت و بهم پیشنهاد خودکشی میداد، امروز نه تنها به خودکشی فکر نمیکردم خیلی هم خوب بودم، دیشب خیلی کم خوابیدم اما سرحال بودم. امروز حس کردم چقد همکلاسیامو, ...ادامه مطلب
"...می دانی زندگی بی آن که هرگز دیده شوی، یعنی چه؟ اغلب روزها می گذرد بی آن که کلمه ای جز "صبح بخیر" و "عصربخیر"ی که به مسافرخانه چی می گویم، بر زبانم جاری شود. بله یوزف در تعبیر "روزنی نیست"، حق با تو بود. من به هیچ جا تعلق ندارم. نه خانه ای، نه حلق, ...ادامه مطلب
نیچه در طول این مراحل، عمیقا همکاری کرد: در واقع با شنیدن هر سوال برویر، با قدردانی سر تکان میداد. البته این واکنش برای برویر تازگی نداشت. تاکنون بیماری را ندیده بود که از بررسی ریزبینانهی زندگیاش، در نهان لذت نبرده باشد.هر چه این بزرگنمایی بیشتر, ...ادامه مطلب
کور خوندی که الان ما رو میندازی و بعد ترجمه هاتو میدی انجام بدیم و آخر سر با کلی منت پاسمون میکنی. حاضرم این ترم آخری درسم رو بیفتم، اما برای تو خرکاری نکنم. #تکبیر #بهره_وری_میفتیم_وقتی_بهره_وری_افتادن_مد_نبود پ.ن: لعنتی اگه میندازی بنداز،اما الان وقت اعلام نمره است آخه بیشعور؟ وسط جلسه های طولانیتون و مصاحبه ی دکتری و قرنطینه برای کنکور آخه؟ , ...ادامه مطلب
اصلا مهم نیست که 4 ساعت زل بزنی به یه نفر که مدام حرف میزنه و صغری کبری میچینه. اصلا مهم نیست که اولش با حسن نیت شروع کنی به صحبت باهاش اما بعدا ببینی چقد احمق بودی که یه چیزایی رو صادقانه گفتی. اصلا مهم نیست که شب جشن رو برای خودت زهرمار کنی. اصلا مهم نیست که کنار میدون، دلت پیش جمعیت باشه اما فقط, ...ادامه مطلب
1. بعد از یه هفته کار روی مقاله و سرچ امروز صبح به این نتیجه رسیدیم که موضوعمون خیلی گسترده است و کاملا گیج شدیم و داریم دور خودمون می چرخیم. در همون حین توی دانشکده یکی از بچه های IT رو دیدیم،از قضا ایشون یه مقاله و اسلاید آماده در مورد یه موضوع جذا, ...ادامه مطلب
این روزها با افراد مختلفی در ارتباط هستم،نظر میدم،ایده میدم به افراد،موقعیت درست می کنم،از دایره ی افراد محدود و امن زندگیم اومدم بیرون،با یه کسایی در مورد یه چیزهایی صحبت میکنم که بعضی وقت ها خودم تعجب میکنم و میگم این تویی؟:) این صحبت کردن رو دوست , ...ادامه مطلب
1.به این فکر میکنم که لذت اینجا نشستن و فایل صوتی گوش دادن و نوشیدنی گرمم رو مزه مزه کردن به دور از هوای سرد بیرون رو تا آخر عمر فراموش نخواهم کرد. 2.عاشق روزهایی هستم که هوا اینجوریه،یه جایی داره برف و بارون میاد و یه جای دیگه صاف تره،و تو از یه مکان سومی داری اون دو ناحیه رو نگاه میکنی،تجربه ی جالبیه تصور کردن همزمان این شرایط. 3.شاید دیدگاه سکسیستی به نظر بیاد اما بعضی وقت ها که وارد آشپزخونه ی خوابگاه میشم و بوی غذاهای روی گاز رو استشمام میکنم به این فکر میکنم که کاش مرد بودم و هر روز این لذت رو تجربه می کردم که وقتی میام خونه با بوی خوش غذا روبرو بشم،خیلی دردناکه که یه زن هیچ موقع تجربه ی کاملی از بوی خوب غذایی که خودش میپزه،نداشته باشه. 4. صدای آواز خوندن کارگری که روی ساختمون نیمه کاره بلوک جدید خوابگاه کار میکنه میاد،نمیدونم آوازش از سر دلتنگیه یا سرخوشی،صدای خوبی داره یا نه،اما همین که یه نفر روحش زنده است و داره آواز میخونه،حالمو خوب میکنه. 5. خیلی جای تاسف داره که طرز استفاده ی درست از علائم نگارشی رو بلد نیستم،یادمه برای یه درسی استاد گفته بود که رعایت علائم نگارشی و جزئیات, ...ادامه مطلب
یک ساعت وقت پرت داشتم و به کتابخونه ی هنر نزدیک بودم،رفتم اونجا 4تا تست بزنم،گوشی و کتاب آمار مهندسی رو روی میز به امان خدا ول کردم و بین قفسه ها غرق شدم،اون بین همش استرس اینو هم داشتم که مسئولش از ندامت و خریت توی چشمام بفهمه فنی میخونم و پرتم کنه بیرون بگه تو رو چه به این کتاب ها،برو راس و فروند و مونتگومری و بازارای خودتونو بخون،والا! +این ترم هم مقاومتم روی یه استاد نتیجه داد،کم کم داره خوشم میاد:-D +تئاتر پارسا پیروزفر نقطه ی عطف جدیدی در زندگیم بود،باید دیده بشه این بشر:-) +اگه توی زندگیتون تا آخر عمر از نظر مالی تامین بودید،یعنی لازم نبود برای ام,روز اول دانشگاه چه کنیم,روز اول دانشگاه,روز اول دانشگاه طنز,روز اول دانشگاه چی بپوشم,روز اول دانشگاه چی بپوشیم,روز اول دانشگاه ترم اولی ها,خاطرات روز اول دانشگاه,استرس روز اول دانشگاه,خاطره روز اول دانشگاه,روز های اول دانشگاه ...ادامه مطلب