بوی یاس رازقی خوشبویی که تازه از گلدون افتاده بود و قورمهسبزی که الف پخته بود رو تبدیل به گلوله گلوله اشک کردم. اون در عوض نازم کرد و برام عود روشن کرد، نمیدونم تا کی این مرد میتونه این حد از تلخی رو تحمل کنه... بخوانید, ...ادامه مطلب
وقتی که فکر میکنی دیگه اون آخرش بود، مصیبت ازون بدتر که پیش نمیاد، روزگار بدمصب انگشت وسطش رو بهت نشون میده و میگه عه بذار بدترشم برات دارم. داغ اون یکی کمرنگ شده هان؟ بذار یه دونه جگرسوزترشو برات دارم. چقد جون سختیم دختر,. چقد پوستمون کلفته، چطور ازین مصیبت کمرمون خم نمیشه؟ چطور اینقدر راحت عزیزمون, ...ادامه مطلب
از نظر روحی به این احتیاج دارم که منتظر امضای کسی نباشم، منتظر هیچ نوتیفی نباشم،نخوام با جملههای مالشی(شما بخوانید مودبانه و التماسی) کارهام رو پیش ببرم، کارهایی که انجامش وظیفهی طرف مقابله. از نظر جسمی به این احتیاج دارم که چشمام 24ی به اسکرینهای متعدد زل نزنه و ماتحتم از فشار نشستن طولانی خلاص بشه. گ... بزنن در تحصیلات تکمیلی توی این مملکتو بابا. گ... بزنن. +این وبلاگ به غرنوشتها تغییر ماهیت داده است., ...ادامه مطلب
فردا این موقع، ممکنه ناراحت باشم، عصبی باشم، بی حوصله باشم، اما اینو مطمئنم که این هیولا ی ترسناک استرس که از بس دلمو چنگ انداخته، رمقی برام نذاشته، دیگه نیست. و خب این مسئله برام غیرقابل تصوره. نمیتون, ...ادامه مطلب
امروز از اون روزها بود که مازوخیست درونم هی انگولکم کرد که برم یه زخم کهنه رو خراش بدم. رفتم از لای فولدرهای قدیمی، ویدئوی آخرین گردش خانوادگی قبل از مرگ الف رو پیدا کردم. تابستون 91. چند سالی بود که , ...ادامه مطلب
صدای سرفههای مامان کابوس این روزای منه. مادربزرگی که سهممون از عزاش فقط شنیدن خبر فوتش بود کابوس منه، استرس مدام و فکرای آزاردهنده کابوس منه، دلتنگی و نگرانی کابوس منه، کاش تموم شن این کابوسها، کاش صبح شه این شب., ...ادامه مطلب
هر چند ساعت یک بار بغض میکنم و درجا سعی میکنم توی نطفه خفش کنم. پر از حس پوچی و خشم و بغضم. توی یک هفتهی اخیر نتونستم کارم رو جلو ببرم از بس بیحوصله و بیتمرکز بودم. از تمام شرایط این یک هفته چیزی که دلم میخواد بمونه، خشمه. روز 21 دی 98 و خشم همراهش باید تا ابد به یادم بمونه., ...ادامه مطلب
خوشا فَصلی کِه دور از غمهَمَه کَه شُنَه وا شُنَهدَست وا دَست، سایَه وا سایَهشارَفتَه خُنَه وا خُنَه آقای مهدی ساکی چه کردی با این آهنگ با دلم. خَزُن زَرد ایسالُن نُوبَتی تَمُنِن بَهار از راه اَرسیدِن زندِگی چه جُنِن دوست دارم نوشتن توی وبلاگ رو جدی شروع کنم..., ...ادامه مطلب
به خوابها میشه اعتماد کرد یا چیزای واقعی؟ نکنه چیزایی که تو خواب میبینیم واقعیتر باشه... اگه اینجوری نیست پس چرا وقتی از خواب بیدار میشیم عذاب وجدان میگیریم؟ اگه همهچی الکیه پس این عذاب وجدان از چیه؟ , ...ادامه مطلب
هیچ موقع فکر نمیکردم مهمترین مسائل زندگیم توی یه شب به شدت بارونی، توی یه فستفودی 10متری، نبش میدون آرژانتین، درحال به دندون کشیدن مرغ سوخاری تعیین بشن. ترسناک نیست؟, ...ادامه مطلب
خیلی وقتها کلی تلاش میکنم و کارای مختلف میکنم تا حالمو خوب کنم، گاهی هم اینجوری میشه که تو همین موقعی که فکرشو نمیکنم سرشار از لذت میشم. همین الان که از تراپی برگشتم، نشستم توی کلانا و خودمو به صب, ...ادامه مطلب
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید , ...ادامه مطلب
مینویسم و پاک میکنم، مینویسم و پاک میکنم و هیچکدوم به دلم نیست. هیچی نمیتونه عمق احساسم نسبت به کثافتی که درگیرش شدم رو بیان کنه. میخوام به خودم 2 هفته وقت بدم، 2 هفتهی طلایی رو بسازم. تا پارسال م, ...ادامه مطلب
خب دو هفته تموم شد:) اونجوری که پیش بینی کرده بودم نگذشت، همون اوایل کار فهمیدم که رویکردم اشتباهه. فهمیدم که یک عمر خودم رو در نقش قربانی در نظر می گرفتم و الان هم دارم همون رویه رو تکرار می کنم. در , ...ادامه مطلب
تیپیکال خانواده ی ایرانی اینه که تا وقتی توی خونه ی ما داری زندگی می کنی اختیارت دست ماست، تا ازدواج کنی و بری خونه ی شوهر. که در اینجا باید اشاره کرد که مفهوم نهانش اینه که اون موقع هم اختیارت دست شو, ...ادامه مطلب